دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

ما مظلومیم اما قوی هستیم...

ما ملت ایران در طول این قرن هایی که گذشت. ظلم دیدیم. شکنجه کشیدیم. دینمان را فروختند. با اماممان انقلاب کردیم. دینمان را پس گرفتیم. عزت و اعتماد به نفسمان را پس گرفتیم. مملکتمان را اسلامی کردیم. ظلم را بیرون کردیم. فساد را کم کردیم. متحد شدیم. هشت سال در برابر هر دشمنی علیه دین و وطنمان دفاع کردیم. شهید دادیم. اسیر دادیم. جان باز شدیم. یتیم شدیم. با همه ی این ها بر هر که خواست یک وجب از دین و فرهنگ و خاکمان را بگیرد و دوباره مثل قدیم به لجن بکشد پیروز شدیم.
اماممان. چراغ راهمان از پیشمان رفت. باردیگر یتیم شدیم. رهبر انتخاب کردیم. ولایتش را پذیرفتیم. همه زیر پرچمش جمع شدیم علیه یک دشمن.مبارزه را ادامه دادیم. درس خواندیم. بیش از پیش بر خودمان سخت گرفتیم تا پیروزی حتمی را مال خودمان کنیم. انتخابات برگزار کردیم. رئیس جمهورمان را  خودمان انتخاب کردیم. بارها و بارها ...
کشورمان را هسته ای کردیم. دانشمندانمان را کشتید و بچه هایشان را یتیم کردید. ما راهمان را ادامه دادیم. رهبرمان پیر شد. ما بزرگ شدیم. انقلاب را نسل به نسل پدر به پسرش مادر به دخترش مثل یک گنج مثل یک راز تقدیم نسل بعدش کرد. انقلاب به ما رسید. نسل دوم به نسل سوم. نسل سوم به نسل چهارم ...
ما پیشرفت کردیم. قدرت شدیم. با رهبرمان. با مملکت اسلامی مان. به وسیله ی کتاب مان قرآن. به کمک چهارده چراغ فروزان. با یک امام غایب ولی حاضر...
و شما. شما ملت ظاهرا متمدن. شما ملت ظاهرا پیشرفته اما عقب مانده. در طول همه این سال ها. در طول همه فراز ها و فرود های ما. دشمنی کردید، شکست خوردید. ترور کردید، شکست خوردید. جنگ به راه انداختید، شکست خوردید. فتنه به راه انداختید، شکست خوردید. تحریم کردید، شکست خوردید. یاوه گفتید و یاوه بافتید، شکست خوردید. فقط با اسم های متفاوت. و اصلا حواستان نیست که مردم جهان تشنه ی صداقت اند. تشنه ی معنویت اند. تشنه ی عدالت اند. تشنه ی صلح اند. تشنه ی انسانیت اند و شما در همه این سال ها عقب تر و عقب تر و عقب تر رفتید.
و کسی نیست بینتان که یادتان بیاورد پیشرفت دیگر فقط در تکنولوژی نیست. امروز پیشرفت در ایدوئولوژی درست است. تکنولوژی بدون ایدئولوژی می شود دلقک بازی. می شود یک مرهم موقتی. یک قدرت پوشالی و شما استاد این سیرک هستید. و شده اید مترسک که فقط به درد ترساندن کلاغ های ترسو می خورید. همان کلاغ های ترسویی که از سنگی کوچک در دست یک کودک هم واهمه دارند.
همه این سال هایی که ما شکست خوردیم و دوباره روی پایمان ایستادیم و پیروز شدیم. همه ی این سال هایی که کشته شدیم و جوانه زدیم. همه این سال ها که اسلام را مثل مرهم مثل دارو بین قلب های بیمار مردم دنیا تقسیم کردیم. همه ی سال هایی که داستان انقلاب و پیروزی را، داستان ایمان و قدرت را، داستان دفاع و شهادت را در گوش کودکانمان زمزمه کردیم، در در دفتر دبستانی هامان مشق کردیم. در همه ی این سال ها فقط یک کار کردید چشمانتان را بستید  و اسلحه را درست روی شقیقه تان تنظیم کردید و شلیک...
این تمام داستان شماست. در تمام این سال هایی که ایران بزرگ و بزرگ تر شد. اسلام مهمان قلب های بسیاری شد این جرقه های آتشی است زیر خاکستر دروغ و نیرنگ شما. خاکستر را کنار می زنیم و آن وقت زبانه می کشیم و هر چه دروغ و پستی و ظلم است در خود می سوزانیم. چند روزی بیشتر از اتمام کار شما نمانده.
این آتش روشن انقلاب ماست، انقلاب امام ماست که هر روز بیشتر و بیشتر و بیشتر زبانه می کشد و قلب های منجمد مردم دنیا را گرم می کند، روشن می کند و نور می بخشد ...
انقلاب ما. انقلاب پدران و مادران ما کار شما را چند دهه پیش ساخته بود و شما نخواستید که بفهمید و نخواهید فهمید ما هر بار با هر خونی که از عزیزانمان ریخته می شود. با هر شهیدی که می دهیم، آتش میگیریم، میسوزیم و از خاکسترمان ققنوسی سر بر می آورد...
آشنا ...
۱۷ خرداد ۹۶ , ۲۳:۴۲
چرا انقد طولانی مینویسی آخه؟!-_________-



یاعلی...

پاسخ :

چون کسی که حوصله نداره نخونه :)

مولا پشت و پناهت
شایستـ .ه
۱۸ خرداد ۹۶ , ۰۰:۱۰
متنتان را با جان و دل خواندیم و فهمیدیم با جان و دل نوشتی اناربانوجانمان

عاقااااا میگم واقعا اون کامنتم غلط تایپی بودااا بعد ک دیدمش اصا خودم دهنم باز مونده بود که چقد یه غلط تایپی میتونه آبرو آدمو ببره....:||||
راستی برناممو دیدی؟(خجالت)

پاسخ :

قربانت شایسته عزیز :)

فدای سرت عزیزم این چه حرفیه اشتباهه پیش میاد دیگه اتفاقا من کلی وسط حال بد امروز با کامنتت خندیدم :))
برنامه؟
شایستـ .ه
۱۸ خرداد ۹۶ , ۰۰:۳۴
واااای چه خوب خندیدی^___^

تو برنامه از لاک جیغ تا خدا شرکت کردم آخه:)

پاسخ :

عه چه حیف من نمیدونستم ندیدم :(
آرزو{لبخند}
۱۸ خرداد ۹۶ , ۰۱:۵۱
چه جوری هم لطیف می‌نویسید هم با صلابت؟ :)

پاسخ :

لطف داری که :)
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan