دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

سلام خوبِ خدا!

از حالِ ما اگر بپرسی خوبیم. ملالی نیست جز دوری و دلتنگی که آن را هم خدایت درمان است...

امروز نیامده ام که از دلتنگی برایت بنویسم. حتی نمیخواهم از این بگویم که یک هفته است مدام به این فکر میکنم روزی که طبق معمول هر سال همه برای افطار بیایند و تو برای اولین بار نیایی در کنارِ جایِ خالی ات حالِ همه مان چطور خواهد بود. نمیخواهم از این بگویم که یک هفته است خودم را برای لحظه ای که به استقبالتان می آیم و تونیستی و گریه ام میگرد و نباید جلوی بقیه اشک بریزم آماده میکنم.

امروز آمده ام که فقط یک چیز بگویم. دمِ رفیق هایت گرم. هنوز صدایشان توی گوشم میپیچد. آن لحظه ای که موقع تدفینت، بعد گذاشتن قد رعنایت داخلِ سردیِ خاک با چشم های گریان زمزمه کردند:«نمیذاریم خونش پایمال شه» دمشان گرم که خوب جوابِ خونِ پاکِ ریخته شده ی امثال تو را دادند. دمشان گرم که به وصیت شما عمل میکنند و خلاف خیلی ها حواسشان به آقا سید علی آقا هست. دمشان گرم که این سید مظلوم را تنها نمیگذارند. دمشان گرم که مثل خودت نگذاشتند حرفش روی زمین بماند. دمشان گرم خوبِ خدا...

امروز آمده ام که فقط یک خواهشی بکنم. حواست به رفیق هایت باشد خوبِ خدا. حواست به رفیق هایِ مظلوم اما قوی ات باشد. از توی آسمان برایشان دعا کن. دعا کن که مثل همیشه شان قوی باشند و قوی بمانند. دعا کن برای بصیرت مسئولین و مردم. دعا کن برای ما. دعا کن برای ماندنمان پای حق. مستحکم ماندنمان پایِ حق.

آرام بگیر و بعد یک جهاد طولانی همان طور که خودت گفتی:«استراحت بماند بعد از شهادت» خوب استراحت کن. خیالت راحت باشد. خیالت بابت کشور. بابت رهبر. بابت اسلام. بابت حضرت زینب راحتِ راحت باشد. ما پای آرمان های کشورمان ایستاده ایم. ما گوش به فرمانِ آ سد علی آقا هستیم و نمیگذاریم حرفش روی زمین بماند. ما داعش را به خاک و خون میکشیم اگر بخواهد نگاه چپ به ناموسِ شیعه بیاندازدو به عمه ی سادات کوچک ترین بی احترامی بکند. ما پایِ خونِ پاکِ شما ایستاده ایم و جان میدهیم برای ماندن این عقیده، این آرمان...

آسوده بخواب خوبِ خدا! ما بیداریم...

 

پی نوشت:

تا به امروز این عکسش را نه جایی منتشر کردم نه حتی دلِ دیدنش را داشتم اما امروز با تمامِ سختی گذاشتمش که بگویم:«ما علی اکبرهای زیادی دادیم. ما در داغشان قد خم کردیم اما از پا نایستادیم. ما از آرمان هایمان عقب نکشیدیم. ما جانِ ناقابلِ خودمان را هم در طبق اخلاص فدایِ این راه، این عقیده، این آرمان میکنیم اما نمیگذاریم اسلام تنها شود. نمیگذاریم حرفِ رهبرمان روی زمین بماند. نمیگذاریم...»

پی نوشت تر:

دوران بزن و درو گذشته...

 

پی نوشت ترین:

جای شهیدِ نخبه، آقای دکتر حسن تهرانی مقدم خالی بود دیشب که ببیند موشک هایشان چطور دلِ دشمن را لرزاند و جهان را مبهوت کرد.

 

محبوبه شب
۲۹ خرداد ۹۶ , ۲۱:۳۶
چیزی ندارم بگم جز اینکه به احترام تمام شهدا و به ویژه خانواده هاشون تمام قد بایستم و ادای احترام کنم.

پاسخ :

عزیز دلی ❤
حوا بانو
۳۰ خرداد ۹۶ , ۰۰:۵۷
دلمو میلرزونه این نوشته هات دخترِ انار...

پاسخ :

دل تنها بنایی که هرچی بیشتر بلرزه ارشمند تر میشه :)
حوا بانو
۳۰ خرداد ۹۶ , ۱۶:۰۰
چه حرفِ قشنگی گفتی عزیزم  :)

پاسخ :

حرف من نیست رضا امیرخانی تو منِ اوش گفته :)
حوا بانو
۰۱ تیر ۹۶ , ۰۰:۱۸
چه حرف قشنگی گفته :))
ممنوم که حرف قشنگ رو تکرار کردی :))

پاسخ :

خیلی حرفای خوشگلی میزنه :)
خواهش میکنم :)
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan