من هر وقت تک بیت خوبی از چیزایی که تو حافظم دارم یادم بیاد اینجا مینویسم، شما هم تک بیتای خوشگلی که بلدید رو بفرستید تا باهم لذت ببریم از خوندنشون :)
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی/ عشق داند که در این دایره سرگردانند (حافظ)
آن نخل نا خلف که تبر شد ز ما نبود / ما را زمانه گر شکند ساز می شویم (صائب)
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین / همه ی غمم بود از همین که خدانکرده خطا کنی (هاتف اصفهانی)
دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ / از چار سو گرفته مرا روزگار تنگ (بیدل)
همه قبیله ی من عالمان دین بودند / مرا معلم عشق تو شاعری آموخت (سعدی)
مقام عیش میسر نمی شود بی رنج / بلی به حکم بلا بسته اند عهد الست (حافظ)
دلخوش به خنده های منِ خیره سر نباش / دیوانه ها به لطف خدا غالبا خوشند (حسین زحمت کش)
صلاح کار کجا و منِ خراب کجا / ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا (حافظ)
خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست / گذاشت سرخ ترین سیب، سیبِ من باشد (امید صباغ نو)
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت / عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم (مهدی اخوان ثالث)
بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار / فکری به حال خویش کن این روزگار نیست (عماد خراسانی)
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ / عشق بازان چنین مستحق هجرانند (حافظ)
ناز پرود تنعم نبرد راه به دوست / عاشقی شیوه ی رندانِ بلاکش باشد (حافظ)
چنان افتادهی عشقت شدم جانا که چون سعدی / ز دستم بر نمیآید که یک دم بی تو بنشینم (سیف فرغانی)
چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید / باز آیی و برهانی ام از چشم به راهی (شهریار)
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد / گاهی بهشت در دل آتش میسر است (مولانا)
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن / روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد (حافظ)
بلا را بپرستیم و به رحمت بگزینیم / اگر دوست پسندید، پسندیم بلا را (صفای اصفهانی)
مروح کن دل و جان را، دلِ تنگِ پریشان را / گلستان ساز زندان را بر این ارواح زندانی (مولانا)
خیالِ خالِ تو با خود به خاک خواهم برد / که تا ز خال تو خاکم شود عبیر آمیز (حافظ)
کوچکترین نسیمت اگر یاری ام کند / طی می کنم خزان بزرگ زمانه را (حسین منزوی)
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست / راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش (حافظ)
به کسی ندارم الفت ز جهانیان مگر تو / مگرم تو هم برانی، سر بی کسی سلامت (سعدی)
انگشت به لب مانده ام از قائده ی عشق / ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم (صائب)
غلام دولت آنم که پایبند یکیست / به جانبی متعلق شد از هزار برست (سعدی)
دردا و دریغا که بود عمر مرا / شب ها شب هجر و روز ها روز فراق (هاتف)
خواهد که سرآيد غم هجران تو يا نه / ای تير غمت را دل عشاق نشانه (شیخ بهایی)
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی / شب و روز در خیالی وندانمت کجایی (سعدی)
بیرون ز تو نیست آنچه می خواسته ام / فهرست تمام آرزو های منی (شفیعی کدکنی)
دشتمان گرگ اگر داشت نمینالیدم / نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده (مجتبی سپید)
حافظ صبور باش که در راه عاشقی / هر کس که جان نداد به جانان نمیرسد (حافظ)
خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید: / آمدی؟ وه که چه مشتاق و پریشان بودم..! (سعدی)
اى غم بگو از دست تو آخر كجا بايد شدن / در گوشهی ميخانه هم ما را تو پيدا میكنى (شهریار)
در من بدمی؛ من زنده شوم / يک جان چه بود؟! صدجانِ منی (مولانا)
گر چه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر / ور همه خون کنی دلم، هم نکنم شکایتی (عراقی)
شرمندۀ توایم و سرافراز از اینکه عمر / گر دین نداشتیم، به آزادگی گذشت (فاضل نظری)
تو از من تمامِ دلم را گرفتی / از این بیش باج و خراجی ندیدم (قیصر امین پور)
مثل یک بچه که در دست کتابی دارد / دوستت دارم و از درک تو عاجز هستم (احسان پرسا)
درمان درد عاشقان،صبرست و من دیوانهام / نه درد ساکن میشود، نه ره به درمان میبرم (سعدی)
پدرم گاه صدا میزندَم شعر سپید! / بس که آشفته و رنجور و بههمریختهام (حسین دلبری)
فقط نه کوچه باغ ما، فقط نه این که این محل / احاطه کرده شهر را شعاع مهربانی ات (کاظم بهمنی)
به شوق شال و کلاه تو برف می آمد / و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست (اصغر معاذی)
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست / یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را (سعدی)
مي سوزم از فراقت روي از جفا بگردان / هجران بلاي ما شد يارب بلا بگردان (حافظ)
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق / بر او نمرده به فتوای من نماز کنید (حافظ)
ما پاسخی به زخمِ زبان ها نمی دهیم / ما را خدا برای سکوت آفریده است (احسان نصری)
دلم در دست او گیر است، خودم از دست او دلگیر / عجب دنیای بیرحمی دلم گیر است و دلگیرم (حسین منزوی)
چگونه مهر نورزد دلم به ساحت تو / تويی كه مهر به هر مهربان می آموزی (حسین منزوی)
خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات / عاشقی کار سری نیست که بر بالین است (سعدی)
کنار این همه مهمان چقدر تنهایم / میان این همه ناخوانده، کفشهای تو نیست (اصغر معاذی)
من جز برایِ تو نميخواهم خودم را / ای از همه من هایِ من بهتر، منِِ تو (قیصر امین پور)
بی تو تقویم پر از جمعه ی بی حوصله هاست / و جهان مادرِ آبستن خط فاصله هاست (علیرضا آذر)
تاريخ بي حضور تو يعني دروغ محض / سالِ هزار و چند که فرقی نمیکند (امید صباغ نو)
امسال پر از خاطرههای من و توست تحویل نمیدهم من امسالم را (فرامرز عرب عامری)
از گلوی دشمنانت تیغ اگر برداشتی/ لاقل آن را به قلبِ دوستان خود مزن (میلاد عرفانپور)
طعنه بر ما مزن ای دوست که خود معترفیم/ دف زنان بر سر بازار به رسوایی خویش... (خیام)
منم آن شکسته سازی که توام نمینوازی/ چه فغان کنم ز دستی که گسسته تار ما را؟ (سیمین بهبهانی)
تو مگو همه به جنگند و ز صلحِ من چه آید/ تو یکی نهای هزاری، تو چراغِ خود برافروز... (مولانا)
پرواز مرغِ جان نبود جز به کوی تو/ روزی که اتفاق پریدن در اوفتد... (اوحدی)
هنوز خون به دلم از کسی که با لبخند/ نشست و اشک مرا چون انار دانه گرفت
کجا رواست که از دست دوست هم بکشد/دلی که این همه از دست روزگار کشید... (شهریار)
گرد بادم که به دنبال خودم میگردم/ تو پناهی بده این خسته سهم آگین را
ذلت كشِ هزار خياليم و چاره نيست/ لعنت به وضعِ دور ز دلدار زيستن... (بیدل)
تو سربلندی، پرغروری، باشکوهی/ آدم به آدم میرسد، اما تو کوهی...(محمدمهدی سیار)
تو جلوه ی ابديت به لحظه می بخشی/ که من هنوزم و در من هميشه وار تویی... (حسین منزوی)
غبار صبح تماشاست هرچه باداباد/ تو هم بخند جهانِ خراب میخندد.. (بیدل)
جانا دلم ز دردِ فراقِ تو كم نسوخت/ آخر چه شد كه هيچ دلت بر دلم نسوخت؟ (اوحدی)
پشت این پنجره ها منتظرت میمانم/ جاده شاید که به رحم آمد و آورد تو را... (مریم صفری)
اگر چه دل به کسی داد، جانِ ماست هنوز/ به جانِ او که دلم بر سرِ وفاست هنوز... (سعدی)
با این که او شکست دلم را، ولی هنوز/ با تکه تکه های دلم دوست دارمش... (مجتبی خوش زبان)
ای خوب تر از لیلی بیم ست که چون مجنون/ عشقِ تو بگرداند در کوه و بیابانم... (سعدی)
چه غم!نداشته باشم تو را که در نظر من/ سعادتی به جهان، مثل دوست داشتنت نیست... (منزوی)