دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

پونیکا :)


 

خیلی رسمی و ادبیش میشه :

آدم است دیگر ...
دارایی اش خودش است و خدایش!
خودش و ذهنیاتش
خودش و ...
کلماتش !
اینجا ؛
در چند قدمی بیست سالگی
ایستاده ام
و میخواهم
تمام ذهنیاتم که نه ...
تمام ِ تمامیـــ ـــتم را
برای روزهایی که دارند تند تند میروند
بنویسم .
چیزی که بماند .
خطی که برای من و موجودیتم ...
سند شود .
مدرک شود که هنگامی
| هر چند کوتاه |
زندگی کرده ام ...
بی واسطه
در یکی از خیابان های شلوغ دنیای تو ...


اما خودمونیش :
 

پونیکا یعنی شکوفه ی انار ، میگن آدم آرومیم ، ادبیات دوست و اهل شعرم ، با یک شخصیت بنفش ، خوب گوش میکنم ، متخصص در رشته ی سنگ صبوری ، عاشق چیزای رنگی ام پس از دنیای سیاه سفید داشتن خوشم نمیاد ، جایگاه ادکلن چیزی فراتر از تصور شماست در زندگی من ، با وجود پیشرفت شگرف تکنولوژی هنوز هم علاقه مندم با نامه با آدم های دوست داشتنی زندگیم ارتباط داشته باشم ،  به هیچ وجه در یک قالب نمیگنجم ، یه روز بالاخره گل فروش خواهم شد ، از جمله علایقم میشه به گذاشتن از این آب نبات چوبی آلبالویی های که وسطشون آدامس هست گوشه لپ اشاره کرد ،  فرزند پاییزم ، دخترِ پاییز ، مهر{آ}بان ، اهل قدم زدن ، شیفته ی بوی خاک نم خورده ی صبح های بارونی خونه مادر بزرگ و در آخر یک عدد روان شناسی خوان هستم 

نسیم ...
۰۱ دی ۱۵:۴۳
خیلی هم عالی :)

پاسخ :

خیلی هم ممنون :)
عالی نگاه شماست :)
آرزو ﴿ッ﴾
۱۶ بهمن ۲۲:۵۳
چقدر من روانشناسی‌خوان‌ها رو دوست می‌دارم :)
غالبا رنگ‌رنگیَن :)

پاسخ :

روانشناسی خوان ها نیز چقد شمارو دوست دارن :)
دنیا پر از رنگ پس باید رنگی رنگی زندگی کرد ^_^
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan