دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

اجازه هست بمیرماگر دلِ تو گرفت؟

میدانی دست خودم نیست که. دست خودم نیست که اینقدر عمیق رسوخ کرده ای در تار و پود زندگی ام. دست خودم نیست که دوست داشتنت شده جزئی از گوشت و پوست و خونم. دست خودم نیست و این بی دلیل ترین منطقِ جهان است. منطق دوست داشتنت. خیلی خیلی دوست داشتنت. دیروز یقین کردم که خیلی دوستت دارم. یقین کردم که دوست داشتنت از این دوست داشتن های الکی نیست، درست وقتی سرت را گذاشتی روی سنگ مزار و شانه هایت لرزید. بعد صدای هق هق گریه هایت بلند شد. در آن لحظه ها دیگر هیچ بهانه ای برای نفس کشیدن وحود ندارد وقتی شانه های تو بلرزد و صدای هق هق گریه ات در محوطه ی مغزی ام بپیچد. میدانی این مردم زیادی شلوغش میکنند همیشه. مردن آنقدر ها هم که میگویند سخت نیست وقتی میشود برای چشم های قرمز شده از اشک تو در یک لحظه صدبار جان داد. کاش میشد همه ی درد و بلایت، همه ی غم و غصه و اشک هایت را یک تنه به جانم بخرم تا تو فقط لبخند بزنی و دنیا را قشنگ کنی با لبخندت. دردت به جانم جانِ جان بخاطر من نه، برای خاطر دلِ نازکِ شمعدانی ها بخند...

ali_ sh
۲۴ تیر ۹۶ , ۱۱:۴۳
حرفی نمیمونه که برای حال های این موقع ای.
 فقط    "  :)  "

پاسخ :

:)
یک دختر شیعه
۲۴ تیر ۹۶ , ۱۱:۵۴
چه دردناک...
: (

پاسخ :

زندگیست دیگر :)
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan