دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

ای عم کپک

چی میشه که یهو آدم یادش میره نوشتنو؟

گمونم آدما تو این مرحله از درون کپک میزنن

بخاطر تموم حرفایی که باید رو کاغذ بیان اما تو مغزشون فاسد میشن...


پی نوشت:

عیدتون مبارک :)

به زودی زود چشمتون روشن به ایوون طلای حضرت امیر بحق این شب عزیز

اسمارتیز :)
۱۱ فروردين ۹۷ , ۰۰:۵۴
بریزشون دور :))) 
اینقدر خوشحال شدم ستاره روشنتو دیدم =)))))


ایوون طلا ... دلم خیلی خواست... یکی از صحنه‌هاییه که خیلی تو ذهنم واضح مونده :)))) خیلی دعای خوبی بود :))) چشم خودت هم روشن ان‌شاءالله :)))

پاسخ :

ریخته نمیشن :|
عین کپک چسبیدن بهم :))
چه خوبه که خوشحال شدی *_*

ایوون طلا
روشنِ روشن
آخ آخ...
اسمارتیز :)
۱۱ فروردين ۹۷ , ۰۱:۱۰
کپک با آب شسته میشه دی: 

از اون پست طولانیای همیشگیت بذار :)) 

پاسخ :

سعیمو میکنم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan