دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

بادبادک باز

کتاب بادبادک باز را یک روز تا شب نصفه خواندم. ولی باز نیمه شب طاقت نیاوردم، بلند شدم و ادامه دادم خواندنش را.  و صبح وقتی به خودم آمدم، با هر صفحه اش گریه کرده بودم. آنقد زخمهای داستان تازه است، آنقدر رنجی که توصیف میشود قابل لمس است که آدم نه می تواند ادامه بدهد گاهی، نه می تواند ادامه اش ندهد. استیصال خواننده خودش از جذابیتهای کتاب است...

محبوبه شب
۲۲ اسفند ۹۶ , ۲۳:۵۷
محتواش چیه؟

پاسخ :

بذار نگم که خودت بخونی بیشتر خوش بگذره بهت :)
حسین ...
۲۳ اسفند ۹۶ , ۰۰:۱۷
آخ آخ آخ. عجب کتابی

پاسخ :

عجب عجیب ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan