دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

بماند بقیه اش

امروز معراج گریه ها و بی قراری های خواهر شهید حدادیان را که دیدم آهسته در گوش خودم زمزمه کردم:«چقدر بیچاره ای تو که حتی نتونستی از ته دل برای از دست دادنش گریه کنی هیچ وقت....»

شاید هم چون هیچ وقت از دستت ندادم

شاید هم چون هنوز هستی

نزدیکِ نزدیک

حسین ...
۰۳ اسفند ۹۶ , ۰۱:۱۱
حالا خب بعضی ها گریه میکنن. بعضی ها نه!
همه که یه مدل نیستن.
من سر فوتِ بابام سر جمع دو سه قطره شاید اشک ریختم شاید نریختم همون رو هم.

پاسخ :

گریه خوبه
آدمو آروم میکنه
حوا ...
۰۳ اسفند ۹۶ , ۰۵:۱۹
باور دارم به خاطرِ حس کردنش هست که شاید اونطور که انتظار داشتی اشک نریختی...

پاسخ :

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود...
احسان ..
۰۳ اسفند ۹۶ , ۱۰:۴۴
لحظه هاتان شبنمی

پاسخ :

ممنون :)
الهام
۰۳ اسفند ۹۶ , ۱۸:۵۶
شاید چون طاقت دیدن گریتا نداره

پاسخ :

....
حوا بانو
۰۴ اسفند ۹۶ , ۱۶:۱۵
"شاید" درست نیست, "حتما" همینطوره مهربونم.

پاسخ :

چه خوب مهربون تر :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan