دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

بچه خوبِ نباش!

همان جور که نشسته ام بین آلبوم های جور واجور و قد و نیم قد قدیمی و جدید و غرق در اتفاقات داخل عکس ها هستم چشمم خورد به آن عکس گوشه ی چپ آلبومِ سبز گل گلی و از فکری که بعد از دیدنش به ذهنم خطور کرد از تهِ تهِ دل ازیک جایی مثل عمقِ وجود شروع به خندیدن کردم.  در عکس چیز خنده داری نبود. شاید هم در مثبت اندیشانه ترین حالت ممکن لبخند داخل قابش یک خاطرات بغض آور را تداعی میکرد اما من همان جور عکس قدیمی را نگاه میکردم و بلند بلند به دختر بچه ی مظلوم، سر به زیر و خجالتی داخل قاب دوربین میخندیدم.

«هیچ وقت توی زندگی تان سعی نکنید تا بچه ی خیلی خوبی باشید...» این را دختر خجالتی و آرام داخل تصویر به شما میگوید. یک بچه ی مظلوم، بی صدا و بی آزار شاید در نگاه اول خیلی گوگولی و خوب بنظر برسد و همه با دیدنش کلی ابراز محبت کنند که وای خدای من چه بچه ی ساکت و خوب و عاقلی و یک لبخند کشدار هم تحویل صاحاب بچه بدهند اما... اما من همچنان به قوت میگویم هیچ وقت سعی نکنید بچه خوبِ ی ماجرا باشید !!

بچه ی خوب بودن شاید اولش خیلی درخشنده و خوب و خاص بنظر برسد ولی کم کم همه چیز تغییر خواهد کرد. مثلا شمایِ بچه خوب بعد از مدتی کم کم درخشانی تان را در جمع از دست میدهید و این خوب بودن و آقا یا خانوم بودنتان تبدیل میشود به یک وظیفه. بعد از مدت کوتاهی دیگر کسی از شما درباره ی علاقه ها و دوست داشتنی هایتان سوال نمی پرسد و در حالی که از دیدن آب زرشک لب و لوچه تان آب افتاده و دلتان قیژ و ویژ میرود یک بستنی قیفی گنده میدهند دستتان و شما چون بچه خوبِ هستید باید در سکوت لبخند بزنید و در حالی که چشمتان دنبال آن لیوان پر از  آب زرشک خوشرنگ است بستنی قیفی دوست نداشتنی داخل دستتان را لیس بزنید.

اگر بچه خوبِ یک جمع باشید کم کم همه یادشان می رود از شما هم سوال پرسند. که مثلا فلان غذا را دوست داری؟ یا دوست داری آن کانال و فلان برنامه اش را تماشا کنی!؟ و حتی تر این که نظرت درباره ی جایی که میخواهند بروند سفر را هم نمیپرسند. چرا ؟!چون شما همیشه بچه خوب ِ بودید و هر کاری که خانواده کردند و هر چیزی که انتخاب کردند و هر جا که رفتند را بی چون و چرا پذیرفتید.

بچه خوب ِ بودن شاید در نگاه اول چیز خوبو دوست داشتنی بنظر برسد ولی بچه خوب ها کم کم در طول زمان درخششان را از دست خواهند داد و بعد مدتی به یک جایی میرسند که دیگر نظرشان برای هیچ کس مهم نخواهد بود و دیگر کسی نمیبیندشان. بچه خوبِ بودن به قدر بچه بد ِ بودن دوست نداشتنی و به درد نخور است. همیشه سعی کنید یک چیز بین این دو باشید گاهی آرام و ساکت و عاقل و گاهی هم شر و شور و پر سر و صدا و دیوانه...

 

تجربه نوشت :

از ما گفتن بود..

پی نوشت :

بچه خوبِ ها همیشه لبخند میزنند

و برای همین هیچ کس هیچ وقت نمیفهمد چقدر حال دلشان خوب نیست

چقدر لبخند هایشان درد میکند ...

عین الف
۱۹ بهمن ۹۵ , ۰۱:۲۳
سلام علیکم
«چقدر لبخندهایشان درد می‌کند» خیلی خوب بود.

پاسخ :

سلام و نور
سپاس از لطفنون خیلی خوب خوندید.
Poker Face
۱۹ بهمن ۹۵ , ۰۱:۳۲
چقدر خوبه که قبلنا البوم بوده و الان میتونیم بشینیم سرش و خاطرات تداعی بشن!ولی الان همه ی عکسا و خاطراتمون روی گوشیا و هارداست که اونم با یه ضربه...بووووم!

من همیشه هم بچه خوبه بودم هم شیطونه:دییی! شیطونیا رو میکردم ولی نهایتا از عالم غیب خبر میرسید یکی دیگه مقصره:دییی!

پاسخ :

ولی من همچنان هم چاپ میکنیم عکسام رو
هویت عکس به لمس شدنشه
به اون بوی خاصِ ورق گلاسش
دوربین گوشی که الفاتحس رسما خیلی دیدم که کل عکسا و خاطراتشون پریده به همین دلیل :|

متم اون یکی دیگه ای که بی گناه از عالم غیب خبر می رسید مقصره ://
البته چون خیلی بچه ساکتی یودم اصولا هیچکی حرف عالم غیبو باور نمی کرد :))
نام را گمنام تر کن :)
۱۰ تیر ۹۶ , ۰۱:۱۳
این نوشته تو وبلاگ قبلیم نوشته شده بود اون موقع که بلاگفا بودید ...

#ری_پست

ولی انقدر خوبه آدم دوس داره چند بار بخونه ^_^
همیشه سعی کنید یک چیز بین این دو باشید گاهی آرام و ساکت و عاقل و گاهی هم شر و شور و پر سر و صدا و دیوانه...
ولی من به شخصه همیشه همون اولی بودم .... :( بینشم بلد نبودم :(

پاسخ :

اوهوم اوهوم :))

حالا بلد باشید :)
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan