همه ی ما خواه ناخواه یک دخترک لجباز داریم که درونمون نفس میکشه. فرقمونم فقط توی اینه که یکسری هامون دست و بال اون دخترک رو باز تر میگذاریم و یکسری مون نه. منم از این دایره مستثنی نیستم. پشت تمام این صبوری ها، سکوت ها و مدارا کردن های خانمانه یک دخترک لجباز پا به زمین میکوبه توی وجودم. مثلا وقتی که کلافه از دنیا و آدم ها طول خیابون رو قدم میزنم و در جواب تویی که با نگرانی از پشت سر میگی:«بند کتونیت وا شده نمیخوای ببنیدیش؟ میخوری زمین ها» لجوجانه و بیخیال نگرانی هات درحالی که به راهم ادامه میدم، شونه بالا میندازم و میگم:«نچ حوصله ندارم فعلا. حالا بعد میبندمش» و تو از پشت با دست های مردونت بازوهای ظریفمو توی مشتت قفل میکنی، وقتی که ایستادم خم میشی و بند کتونی هام رو به پسرونه ترین حالت ممکن پاپیون میزنی و با لحن عصبانی میگی:«خیلی دیوونه و لجبازی دختر»
و من اعتراف میکنم توی این لحظه ها جای احساس پشیمونی ته دلم کیلو کیلو قند آب میشه و دلم میخواد همیشه لجباز ترین دختر این شهر بمونم...
- سه شنبه ۲۰ شهریور ۹۷ , ۰۱:۲۱