راهی که پیچ و خمش تمامی نداشت، ناگهان ولی تمام میشود. عادت به رفتن، ناگهان دچار ماندنی عظیم میشود. جایی بعدتر از تمام این خیابان ها که از آن ها رد شدیم و زمانی دیرتر از تمام این سالها که گذراندیم، زمانی هست و مکانی که در آن ناگهان باران میگیرد. نه. سیل میآید. نه... چیزی ریزش ناگهانی میگیرد که شاملو آن را به درستی «یقین بازیافته» مینامد و آن لحظه فرصت باشکوهیست تا شادانه به خداوند اعلام کنی: «و شِئتُه اذ شِئتَ أن اَشائُه» و خواستمش وقتی تو خواستی بخواهمش...
- يكشنبه ۲۵ آذر ۹۷ , ۰۱:۵۷