این شبها آدم گوشهی هیأت که مینشیند و غمهای محرمیش را آوار میکند روی گونهها، ماجرای زهیر را که میشنود، قصهی حرّ را، داستانِ سعیدبنعبدالله حنفی را، فقط یک آرزو از دلش برمیآید که بگوید: یالَیتنی کنتُ معهم فَافوزَ فوزاً عظیماً.
پای این آیهها که بنشینی برایت تعریف میکنند «فوز عظیم» یعنی چه. میگویند یعنی همهی زندگیت را به معامله با خدا مشغول باشی. لحظه به لحظه، توی همهی انتخابها، پای همهی لحظهها، پای همهی عاشوراهای کوچکِ زندگیت، جان و مالَت را بدهی. همهی زندگیت به حالِ این جهاد و مجاهده بگذرد.
داشتم فکر میکردم این شبها گوشهی هیأت که مینشینیم، ماجرای زهیر و حرّ و حبیب را که میشنویم، دلمان که پر میکشد بگوییم یالَیتنی کنتُ معهم، باید دو دستی از خدا بخواهیم جان و جوانیمان هدر نشود. باید بخواهیم ما را بیاندازد رویِ خط این معاملهی دائمی. آدابِ معاملهی لحظه به لحظه با خودش را یادمان بدهد. باید بخواهیم آن رستگاریِ بزرگ را.
إنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ
یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ
وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ
وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ
فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ
وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
- جمعه ۳۱ شهریور ۹۶ , ۱۰:۴۸