شده حکایت شتری که در خونه ی همه میخوابه. والا ترس داره اینهمه آدمایی که خودشون رو دارن تبدیل میکنن به یادشون.
هر روز یه نفر، از یه گوشه ی زندگی، خاطره، مهمونی، فلان صندلی و فلان جمعِ همیشگی کم میشه.
اصن این خارج کوفتی کجاست که شما هی شال و کلاه میکنید و میرین اونجا؟ به این فک کردین با این رفتنا یه تیکه از وجودمون رو میبرین؟ اونم بدون بيهوشی کامل و موضعی! الان که فک میکنم میبینم یه چند سالی روند این رفتن زیاد شده. دوربین مخفیه؟ از قبل هماهنگ شده؟خب تمومش کنید دیگه...
نامردا با اینهمه رفتن به کجا رسیدین آخه؟
نمیگین ما میمونیم و اینهمه حس از دست دادن؟ آدم رو این مدلی خالی نکنید، والا دزدها هم يه چيزایی باقی میذارن. شما دیگه چرا؟!
همه ی اینایی که گفتم واسه پر شدن عریضه بود. برین به سلامت. خوش باشيد. مراقب خودتان هم باشيد. ملالی هم نيست؛ حتی از دوری شما...
- پنجشنبه ۲۴ اسفند ۹۶ , ۰۰:۱۶