حقیقتش اینه که ما هیچ کدوم از اصل حال هم خبر نداریم.
حقیقتش اینه که ما هیچ کدوم نمیدونیم پشت ظاهر آروم زندگی هم چه خبراییه.
حقیقتش اینه که ما همهمون یه پوسته ی ظاهریِ نازک داریم و یه گوشتهی درونیه خیلی تپل.
حقیقتش اینه که شاید ما توی خیلی از لحظه ها عاشق پوستهی ظاهریِ نازک زندگی همدیگه شده باشیم، غبطهشو خورده باشیم حتی! اما. اما... اما هیچ کدوم گوشتهی زندگی همدیگه رو با تک تک سلول ها درد نکشیدیم که بعدش بچسبیم به زندگی خودمون و عاشق زندگی خودمون باشیم.
حقیقتش اینه که هیچکسی نمیدونه درون گوشته زندگی من چه خبره. چون من نمیخوام که کسی بدونه. نمیخوام کسی بدونه من شونزده ماه پیش چه لحظه هایی رو تجربه کردم و چی به سرم اومد. حتی قبل تر و بعد ترش.
حقیقتش اینه که ما همه از قشنگی ها و سختی های زندگیمون حرف میزنیم اما همهمون هم اینو میدونیم که خیلی از بخش های زندگی رو فقط میشه سکوت کرد و تنها به صاحب صبر پناه برد.
حقیقتش اینه که همهی ما لحظاتی توی زندگیمون بوده که با خودمون گفتیم:«چطوری میتونم ادامه بدم از این به بعد؟» اما میبینید که. ادامه دادیم :)
شاید یه روزی اون دور دور ها بیام خاطره شونزده ماه پیشتری که بالا بهتون گفتم رو براتون تعریف کنم. یقین دارن همهتون از شنیدینش شکه میشید در مرحله اول، بعد انکارش میکنید و در نهایت شاید حتی زار زار به حال دختری که چنین لحظه هایی رو تجربه کرده و پشت سر گذاشته گریه کنید اما الان مهم امروزه.
What doesn't kill you; Makes you stronger...
به جمله بالا یقین داشته باشید و ضربه های دنیا هرچقدر هم سنگین بود ادامه بدید :)
- چهارشنبه ۱۶ مرداد ۹۸ , ۲۲:۲۲