خواب بودم و خواب میدیدم. من بودم و سکوت. من بودم و سردیِ جسم و داغیِ دل. من بودم و تویی که طبق معمول از تمامِ بودنت، نبودت با من بود.
خواب بودم و خواب میدیدم. هوا گرم بود و من میلرزیدم. باران نمی بارید و من خیسِ خیس بودم. همه جا سیاهی زده بودند و من عمیق لبخند میزدم.
خواب بودم و خواب میدیدم. مسیر مثل همیشه اش پر هیاهو و با ابهت بود و من مثل همیشه ام ساکت و دلتنگ.
خواب بودم و خواب میدیدم. مثل همیشه ام همان جای همیشگی حدفاصل بین خانه ی تو و خانه ی رفیقت نشسته بودم و خسته و گرما زده میلرزیدم.
خواب بودم و خواب میدیدم. من بودم و سکوت. من بودم و سردی. من بودم و سوختن. من بودم و... من بودم و...
خواب بودم و خواب میدیدم. دیگر من نبودم و.. حالا تو آمده بودی. مثل همیشه ات آرام و با صلابت. می آمدی. با همان لبخندِ همیشگی بر لب می آمدی.
خواب بودم و خواب میدیدم. آمدی. آرام آرام آمدی. کنارم رسیدی و نشستی.
خواب بودم و خواب میدیدم. آمدی. نشستی. لبخند زدی. دست کشیدی روی داغی قلبم. دست کشیدی روی برگ هایِ خیسِ این دفتر شعرِ سوخته
خواب بودم و خواب میدیدم. آمدی. توی چشم هایم نگاه کردی. بقیه اش را یادم نیست.
خواب بودم و خواب میدیدم. از خواب پریدم . حرف هایت را یادم رفته بود. اما نگاهت. اما لبخندت.
خواب بودم و خواب میدیدم و در خواب با خودم زمزمه میکردم کاش آدم ها توی خواب زندگی میکردند...
خواب بودم و خواب میدیدم. هوا گرم بود و من میلرزیدم. باران نمی بارید و من خیسِ خیس بودم. همه جا سیاهی زده بودند و من عمیق لبخند میزدم.
خواب بودم و خواب میدیدم. مسیر مثل همیشه اش پر هیاهو و با ابهت بود و من مثل همیشه ام ساکت و دلتنگ.
خواب بودم و خواب میدیدم. مثل همیشه ام همان جای همیشگی حدفاصل بین خانه ی تو و خانه ی رفیقت نشسته بودم و خسته و گرما زده میلرزیدم.
خواب بودم و خواب میدیدم. من بودم و سکوت. من بودم و سردی. من بودم و سوختن. من بودم و... من بودم و...
خواب بودم و خواب میدیدم. دیگر من نبودم و.. حالا تو آمده بودی. مثل همیشه ات آرام و با صلابت. می آمدی. با همان لبخندِ همیشگی بر لب می آمدی.
خواب بودم و خواب میدیدم. آمدی. آرام آرام آمدی. کنارم رسیدی و نشستی.
خواب بودم و خواب میدیدم. آمدی. نشستی. لبخند زدی. دست کشیدی روی داغی قلبم. دست کشیدی روی برگ هایِ خیسِ این دفتر شعرِ سوخته
خواب بودم و خواب میدیدم. آمدی. توی چشم هایم نگاه کردی. بقیه اش را یادم نیست.
خواب بودم و خواب میدیدم. از خواب پریدم . حرف هایت را یادم رفته بود. اما نگاهت. اما لبخندت.
خواب بودم و خواب میدیدم و در خواب با خودم زمزمه میکردم کاش آدم ها توی خواب زندگی میکردند...
- شنبه ۲۷ خرداد ۹۶ , ۲۳:۱۰