دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

فرد و وحید!

بچه که بودم خیلی از تاریکی شب میترسیدم.

خلاف تصور همه هرچی بزرگ میشدم این ترس هم تو وجودم بزرگ تر می‌شد.


ولی خب تفاوت بزرگِ بزرگی با بچگی این بود که حالا یاد گرفتم باید بتونم خودم به تنهایی و بدون صدا کردن دیگران با ترس هام کنار بیام و زندگی کنم

  همین...

عباس زاده
۳۰ خرداد ۹۷ , ۱۰:۴۳
تاریکی شب بهترین فرصت و موقعیت هست
از این منظر بهش نگاه کنید



سلام
بالاخره نشد که اون فرم رو پر کنم براتون (لبخند)

پاسخ :

بله، چشم

سلام و نور
از کم سعادتی ماست قطعا :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan