دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

فرصت!

بعد مدت های طولانی دوری اومدم تهران و قراره سه ماهی یکجا ساکن باشم.

سه ماه متمادی بودن توی تهران برای منی که مدت ها بود سه روز متوالی هم نمی‌تونستم توی تهران توقف داشته باشم زمان بینظیری‌ه.

کلی کار های عقب مونده دارم برای انجام دادن. کلی نقشه های هیجان انگیز. کلی فکر های عجیب و غریب.

تهران رو با همه شلوغی هاش دوست دارم. اصلا بخاطر همین شلوغ بودنش. برای این که میتونی یک گوشه بایستی و مطمئن باشی هیچکس حواسش به تو نیست. برای همین که هر کس توی دنیای خودش غرقه. 

اینایی که نوشتم شاید خیلی ویژگی های خوبی محسوب نشن در نظر عموم ولی منتهی چیزی هستن که من این روز ها بهش نیاز دارم. دیده نشدن، در مرکز توجه نبودن یا حتی محو شدن.

شاید مسخره بنظر برسه اما این روز ها بیشتر از ایام نوجوانیم دلم شنل غیب کننده پدر هری پاتر رو میخواد! که بندازمش روی سرم و تا زمان نامعلومی ناپدید شم. باشم اما نباشم. باشم اما مشغول کار هایی باشم که دلم میخواد. بگذریم...

سه ماه بصورت متوالی تهرانم و باید در اولین فرصت به قطعه محبوبم سر بزنم. به معراج. به کهف. آخ... چقدر کار نصفه نیمه ی نکرده دارم برای این سه ماه...

محبوبه شب
۳۱ شهریور ۹۸ , ۰۴:۵۵

کهف...

التماس دعا گل دختر :**

پاسخ :

حاجاتت روا محبوب ترین محبوبه ❤
اسمارتیز :)
۳۱ شهریور ۹۸ , ۱۲:۰۹

بعدا به منم بگو اگه بخوام از دانشگاه با مترو برم معراج و کهف و چیذر، باید چه جوری برم دقیقا :))

 

 

پاسخ :

بیا تو
خودم می‌برمت یادت میدم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan