دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

نقطه چین بس است

راستش را بخواهی تمام این مدت همه ی تلاشم را کردم برای فکر نکردن به این داستان. امشب اما حرف رفتن جلی به ایتالیا برای ادامه تحصیل مرا درست پرت کرد وسط چیزی که مدام از پذیرفتنش فراری بودم. امشب گریه ام گرفته. از آن گریه ها که میدانی حق گریه کردن برای آن چیزی که به این حالت انداخته را نداری. امشب گریه ام گرفته و برای تک تک اشک هایی که بی اجازه از من از چشم هایم فرو میریزند، عذاب وجدان دارم. نمیدانم چقدر سر از این جملات بی سر و ته در می آوری اما من همینقدر بی سر و تهم امشب. گریه ام گرفته و جلوی اشک ها را گرفته ام. نباید گریه کنم چون گریه کردن یعنی احساس و احساس خطرناک است. خیلی. خیلی. خیلی...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan