امروز وسط روضه ی حاج محمود از حال رفتم.
و خب هیچ عجیب نیست این.
عاشورا بین روضه نمردن هایمان جای تعجب دارد اصلا.
کاری به این جای داستان نداشتم و ندارم.
حرفم جای دیگرش است. آنجا که چشم باز کردم.
چشم که باز کردم کسی بادم میزد و کلی زن بالای سرم بود
راستی یتیم های حسین وقتی امشب میان صحرا بهوش میآیند محرمی بالای سرشان هست؟ دستِ دستگیرِ دوستانه ای؟
تا چشم هایم را باز دیدند فورا گفتند:«بیا آب بخور»
راستی دستی جوان مردانه به اهل بیت پیامبر بعد تحمل آن همه داغ. بعد بی نفس شدنشان از هجوم آن همه درد، آب تعارف کرد؟
خانمی وقتی دید چشمم باز شده گفت:«اینطور میزنی به قفسه سینت قلبت میایسته خب دختر»
راستی بچه های حرم هم وقتی برای عزاداری داشتند؟ کاش خودشان از عمق داغ بر سر، صورت و سینه ی خودشان بزنند..
راستی...
راستی...
راستی...
این روز ها که روضه مجسم اند
این روز ها که لحظه به لحظه مرور کربلاست
امشب چه شبیست؟
امشب کرببلا چه خبر است؟
آخ...
آخ...
آخ...
و خب هیچ عجیب نیست این.
عاشورا بین روضه نمردن هایمان جای تعجب دارد اصلا.
کاری به این جای داستان نداشتم و ندارم.
حرفم جای دیگرش است. آنجا که چشم باز کردم.
چشم که باز کردم کسی بادم میزد و کلی زن بالای سرم بود
راستی یتیم های حسین وقتی امشب میان صحرا بهوش میآیند محرمی بالای سرشان هست؟ دستِ دستگیرِ دوستانه ای؟
تا چشم هایم را باز دیدند فورا گفتند:«بیا آب بخور»
راستی دستی جوان مردانه به اهل بیت پیامبر بعد تحمل آن همه داغ. بعد بی نفس شدنشان از هجوم آن همه درد، آب تعارف کرد؟
خانمی وقتی دید چشمم باز شده گفت:«اینطور میزنی به قفسه سینت قلبت میایسته خب دختر»
راستی بچه های حرم هم وقتی برای عزاداری داشتند؟ کاش خودشان از عمق داغ بر سر، صورت و سینه ی خودشان بزنند..
راستی...
راستی...
راستی...
این روز ها که روضه مجسم اند
این روز ها که لحظه به لحظه مرور کربلاست
امشب چه شبیست؟
امشب کرببلا چه خبر است؟
آخ...
آخ...
آخ...
- يكشنبه ۹ مهر ۹۶ , ۲۰:۳۳