دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

‏السّلامُ على أمي، أوّل الأوطان وآخِر المنافي!

من سال هاست که مادری میکنم برایت و تو آنچنان در جانم ریشه دوانده‌ای که هیچکس نمی‌تواند مرا قانع کند که نیستی. تو سال هاست همگام با تک تک لحظه های من نفس میکشی. سال هاست که هر شب برای تو مینویسم و روز ها پی یاد گرفتن بیشتر برای آرامش دنیای خوشرنگ تو هستم. تو نیامده بخش جدا نشدنی از وجود من شده‌ای. بگذار اعتراف کنم که مادری خواستنی ترین حس اضطراب آور دنیاست حتی اگر تو فقط رویای لطیف بالقوه من باشی...

منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۰۸ اسفند ۹۷ , ۱۵:۳۹
ان‌شاالله حس مادری رو هم درک میکنی:-)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan