قرار بود برای جلسه بعد یه جمله برای کسی که خیلی دوستش داریم بنویسیم
شاید خنده دار باشه، شاید عجیب
وسط مراسم بودم که حس کردم الان وقتشه
دفترچه همیشه همراهم رو از داخل کیفم درآوردم
صفحه دفترو باز کردم و نوشتم:«Je te connais par coeur»
موقع خوندن جمله استاد که یه کانادایی الاصله با شنیدنش لبخند زد و گفت:«خوشبحال مخاطبش» گفتم:«خوشبحال من بابت داشتنش تو زندگیم» کنجکاوانه پرسید:«میتونم بپرسم کی هست این شخص ؟» بدون مکث گفتم:« ما صداشون میزنیم امام حسین» متعجب سری تکون داد و ادامه داد:« برای اولین باره چنین اسمی رو میشنوم و جالبتر اینه که برای اولین باره یکی از شاگردام برای چنین کسی نوشته این تکلیف رو. یه روز برام از این فرد بگو و این که چرا برای اون نوشتی بین این همه آدم » سرمو به نشونه تاکید تکون دادم و به این فکر کردم که از کجا باید شروع کنم داستان این عاشقی رو...
- پنجشنبه ۱۳ مرداد ۰۱ , ۱۱:۱۳