
- شنبه ۲۰ خرداد ۹۶ , ۰۱:۴۴
"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "
سلام همشهری داغ دیده
چه روزِ سختی را پشت سرگذاشتیم
راستی تقویم ها میگویند امروز چهارشنبه بود
از شال، شاخه ی گل و دستبند سفیــدت چه خبر؟
شنیدم شهدا با خونشان چهارشنبه ی سفیدت را سرخ رنگ زدند
هنوز هم میخواهی بروی در پس کوچه های شهر آزادیِ سفیدت را فریاد بزنی؟
باشد اما قبل آن حواست به لکه هایِ سرخِ جا مانده بر این سفیدیِ رو سیاه باشد ...
میدانی همشهری
کاش یادمان نرود که امنیتمان خونبها آن هایی ست که رفتند تا ما بمانیم و با خونشان ریشه بدوانیم و قد بکشیم
خونبهای کسانی که از عزیز ترین دارایی شان برای آرامش ما گذشتند و در مقابل فقط یک چیز خطاب به من و تو و ما گفتند:
روزی در صفحات دهخدا خواندم: افغان . [ اَ ] (اِ) فریاد و زاری . فغان . فریادی از دردی یا مصیبتی . ناله. بعد ترش معلم زبان پارسی در کلاسِ درس یادمان داد "ستان" پسوندی است که اشاره به مکان اقامت دائمی، موطن و مملکت می کند و حال که این خط های پر از غم را مینویسم با چشم هایم میبینم که به واقع افغانستان سرزمین فریاد، زاری و ناله های جانسوز است...
پی نوشت:
نه تنها به افغان ها
نه صرفا به کابل
که تسلیت به انسانیت ...
پی نوشت تر:
کجایی دار و ندارم ؟