برای تکلیفی باید مینوشتم دلم میخواهد در بیست و پنج سالگی ات چگونه آدمی باشی و به کجا رسیدی باشی؟
دانه ی سرخِ دلم! بار ها و بارها این تمرین را با خود مرور کردم. با فاصله های زمانی مختلف درباره اش فکر کردم و هر بار به همانی رسیدم که در لحظه اول برایت خواسته بودم.
زیبای دوست داشتنی ام! باید این حقیقت را بدانی که فارغ از تمام این تکلیف ها که بهانه ای بیش نیستند من در تمام سال های زندگی ام، در تمام سال هایی که تو تنها یک رویای بالقوه ی دور در منتهی الیه دنیای دوست داشتنی ام هستی، برای تحقق آرزوهایی که برایت در سر دارم حواسم به تک تک رفتار هایم هست و تمام تلاشم برای این که یک انسان با اخلاق، بنده ای شکرگزار و یک مهربانِ مسئولیت پذیر باشی...
خوبِ آسمانی ام! آسوده باش و این را بدان که گرچه من همچنان همان دخترکِ ارغوانیِ رویا پرداز هستم و به آرزو ها می اندیشم اما بیشتر از آن به اصالت عمل معتقدم و برای آینده ی روشنت مدت هاست که محکم قدم برمیدارم...