دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

آشفته‌تر از موی تو...

برای اولین بار بعد این یک سال احساس رضایت می‌کنم بابت انجامش. خستگی از آمبره بژ مسخره‌شان را بهانه می‌کنم، می‌گویم:«دیگه از دیدن این حجم از مصنوعی بودنشون کلافه شدم. من با همون خرمایی ساده‌ی لعنتی از هر چیزی راحت‌ترم پس ممنون میشم اگر نخواید مثل سکانس افتادن تیزی دست یه آدم دیوونه که تعادل رفتاری نداره؛ قیچی رو ازم بگیرید و بعدش از دسترسم خارجش کنید» حقیقتش همین است اما. من درست همان آدم دیوانه‌ام که تیزی افتاده دستش. دیوانه‌ای که شش سال روانشناسی خوانده و بلد شده چطور می‌شود ادای آدم های عاقلی را که کارهای منطقی می‌کنند در بیاورد...

بافت مو را میان دو لبه قیچی قرار می‌دهم و... واو! چه صحنه دراماتیکی. فقط حیف که زندگی سریال نیست و کسی آن سوی دوربین برای تو بخاطر تأثیر گذاری سکانست، درحالی که سعی در کنترل اشک‌هایش دارد محکم کف نمی‌زند. بله! ما در قصه ها زندگی نمی‌کنیم. ما شخصیت یک سریال نیستیم. ما هرگز نباید فراموش کنیم گوشزد کردن این نکته را به فرزندانمان که:« کتاب بخوانند! سریال ببینند! اما قصه‌ها را جدی نگیرند، باورشان نکنند و منتظر زندگی کردن‌‌شان نباشند.»

نمی‌دانم دقیقا بعد چند سال ولی بالاخره قیدش را زدم. حس خوبِ رهایی خود از تعلقات و دلبستگی‌ها. حس سبکی و نمی‌دانم چه چیز های دیگری. بیخیال :)

حسین مداحی
۰۹ فروردين ۹۹ , ۰۶:۰۳

من گاهی وقت ها (یک بار نوروز) موهام رو با تیغ از ته میزنم! خیلی وحشتناک میشم رفقا دیدن. ولی خب باحاله همین حس رهایی از تعلقات رو به آدم میده.

این روزا هم که آرایشگاه ها تعطیل هستن کم به سرم نزده این فکر!

پاسخ :

فقط مهم اینه که آدم حس کنه آروم‌تر شده 
اون موقع هرچقدر هم بقیه فکر کنن وحشتناک شده خودش برای خودش قشنگه

اگر حالتونو بهتر میکنه معطل نکنید :))
حوا بانو
۱۵ فروردين ۹۹ , ۱۳:۳۱

ولی من هنوز نمیتونم قید این یه موردو بزنم :)

فک کنم فعلا همینجوری بهم حال خوب میدن :)

 

[می رود و به این فکر می کند که پست انارسادات چقدر وسوسه اش کرده تا بیخیالشان شود!]  :)))

پاسخ :

کار خوبی میکنی :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan