دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

این روزها که می‌گذرند

تلفن قدیمی‌ای که بابا برام آورده بود رو رنگ کردم 

با چمدون قدیمی‌ای که از مامان گرفته بودم میز درست کردم

و حالا وسط خونه نشستم و به مصرع تابلو خطی که قراره برای بالای تلوزیون درست کنم فکر میکنم

عاشق این آروم آروم تکمیل شدن خونه‌ام

این که هر روز می‌بینم از روز قبلش خونه‌تر میشه

این که با دستای خودم دارم اون خونه درب و داغون رو پر از عشق میکنم

ماه‌هاست بی وقفه مشغول کارم

بیرون

خونه

خونه

بیرون

خسته‌ام و لبخند می‌زنم

خسته‌ام و راضیم

به نرم نرم وارد کردن رنگ مکملِ توی ذهنم به محیط خونه فکر میکنم

به پتویی که میخوام برای روی نیمکت اتاق مطالعه ببافم

بی رمق از بدو بدوهای مهمون‌داری آخر هفته به خودمِ داخل آیینه لبخند میزنم

این منم؟

بله این منم

کسی که هزار بار شکست و خودش رو از نو ساخت

کسی که در نزدیک‌ترین فاصله با مرگ لبخندزنان اطرافیان رو به آرامش دعوت کرد

کسی که بیشتر از هر واژه‌ای درد رو تجربه کرد اما دنبال لبخند و امید دوید

خسته

شکسته

زخمی

بی جون

اما مصمم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan