دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

حقیقت

گفت:«عاشقم بود اما بعد از اینکه دلم رو شکست، رهام کرد!»

به او گفتم:«اگر واقعا عاشقت بود چرا این کار رو باهات کرد؟»

گفت:«نمی‌دونم!»

گفتم:«می‌دونی اما به‌خودت دروغ می‌گی، چون برات راحت‌تره که اون رو در ابتدا، عاشق خودت بدونی و بعد یک آدم بی‌معرفتِ نامهربون...»

 

می‌دانی! من هرگز هیچ عاشقِ عصبانی، بی‌رحم، بد‌دل یا بی‌وفایی را در زندگی‌ام ندیده‌ام. اگر درون کسی چیزی از این‌ها را یافتی، باید بدانی که او عاشق نیست، یا لااقل عاشق تو نیست! عشق، وجود آدمی را بزرگ، آرام، مهربان و رئوف می‌کند، اصلا همان که مولانا می‌گوید: «آخر معشوق را دل‌آرام گویند، یعنی که دل به وی آرام گیرد، پس به غیر او چگونه آرام و قرار گیرد؟» حتی جایی فروید نوشته است: «روان‌درمانی یعنی معالجه از طریق عشق.»

 

این خاصیت عشق است، که درمان کند و شفا ببخشد، نه اینکه زخم‌ بزند و سپس رهایت کند...

عباس زاده
۰۱ تیر ۰۱ , ۱۵:۳۰

سلام

همینطوره و درسته کاملا

پاسخ :

سلام و نور

امید این که عشق رو با هر حس و داستانی اشتباه نگیریم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan