دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

بیداری ام به خواب پریشان برابر است...

این روز ها زیاد کابوس میبینم. زمانش فرقی ندارد. هر وقت چشم هایم روی هم بروند کابوس ها شبیخون میزنند به رویا هایم. به رویاهای بنفش متمایل به یاسی ام که پر از عطر گل های لاوندر بودند. تا به حال حالت استیصال این روزهایم را تجربه نکرده بودم. نمیدانستم با تپش قلب و درحالی که از بیرون بدنت یخ زده و از درون میسوزی؛ از خواب پریدن یعنی چه. هیچ وقت حس تنهایی تا این حد برایم آزار دهنده نبود. راست میگویند که آدم سالم خبر از حال بیمار ندارد. من هیچ وقت فکرش را هم نمیکردم کابوس تا این حد میتواند وحشتناک باشد. اینقدر که دلت بخواهد مدام کسی بالای سرت نشسته باشد و کشیک بکشد تا وقتی از میان یک کابوس تلخ چشم باز کردی بی مقدمه سرت را توی قفسه سینه اش فرو کنی و فقط بشنوی که هست. که حواسش هست. که نمیگذارد هیچ اتفاق بدی بیوفتد. گاهی حتی میترسم چشم هایم را ببندم و برعکس تمام عمرم این روزها خوش خواب شده ام. انگار یک دست نامرئی مامور سنگین کردن پلک هایم باشد. هیچ چیز وحشتناک تر از وقتی نیست که از کابوس میپرم و هیچکس خانه نیست. شاید هم تنهایی وحشتناک ترین کابوس بیداری ها باشد. شاید هم ما توی بیداری بیشتر کابوس میبینیم اما بی حس شده ایم. نمیدانم...


ارزش خواب خوش را کسی می داند که دست دیگری را با مهربانی گرفته...

احسان ..
۲۳ شهریور ۹۶ , ۰۶:۴۵
واقعا..

پاسخ :

واقعا
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
۲۴ شهریور ۹۶ , ۱۶:۰۶
که غوغا می کند در سر خیال خواب دوشینم...

پاسخ :

چه غوغایی...
حوا بانو
۲۴ شهریور ۹۶ , ۲۳:۰۸
:(((

دلم بغ کرده و یه گوشه نشسته و باهام راه نمیاد دیگه! :(

پاسخ :

درس میشه همه چی به امید خدا :)
الهام
۲۴ شهریور ۹۶ , ۲۳:۵۸
هوووف :(

پاسخ :

صیح میشه این شب :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan