دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

دلبستگی ایمن

امروز درحالی که در سکوت امتداد ساحل رو قدم میزدم، پدری رو دیدم که بچه‌ی کوچیکش رو بغل گرفته بود، روی شن‌ها نشسته بود و آروم و با ظرافت مشغول برقراری ارتباط با فرزندش بود.

ساعت‌ها ایستادم و از دور به اون قاب نگاه کردم. با یک به یک امتداد امواجی که با آرامش خودشون رو به پدر و بچه می‌رسوندن تا گرم در آغوش بگیرن اون امنیت حال خوب کن رو، لبخند زدم و زیر لب تکرار کردم:«خدایا لطفا این آرامش رو تا ابد زیر سایه امن نگاهت حفظ کن و به تعداد همه‌ی آدم‌های جهان تکثیر»

موقع رفتن به سمت پدر رفتم و گفتم:«ببخشید اما اینقدر از دور قشنگ و حال خوب کن بود ارتباطتون، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و ثبتش نکنم، دوست دارید عکس‌هاتون رو داشته باشید؟» مرد جوون همونطور که دست بچه‌ش توی دستش بود لبخند زد و گفت:«حتما و خیلی متشکر» عکس‌هارو فرستادم و رفتم.

 

حالا درست ساعت یازده و بیست و هشت دقیقه شب درحالی که طبق معمول کف زمین دراز کشیدم به این فکر میکنم که کاش همه‌مون بلد بودیم اینطور آدم امنی بودن رو...

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan