دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

شاعر خیسِ خیس...

خواب بودم و خواب میدیدم. من بودم و سکوت. من بودم و سردیِ جسم و داغیِ دل. من بودم و تویی که طبق معمول از تمامِ بودنت، نبودت با من بود.
خواب بودم و خواب میدیدم. هوا گرم بود و من میلرزیدم. باران نمی بارید و من خیسِ خیس بودم. همه جا سیاهی زده بودند و من عمیق لبخند میزدم.
خواب بودم و خواب میدیدم. مسیر مثل همیشه اش پر هیاهو و با ابهت بود و من مثل همیشه ام ساکت و دلتنگ.
خواب بودم و خواب میدیدم. مثل همیشه ام همان جای همیشگی حدفاصل بین خانه ی تو و خانه ی رفیقت نشسته بودم و خسته و گرما زده میلرزیدم.
خواب بودم و خواب میدیدم. من بودم و سکوت. من بودم و سردی. من بودم و سوختن. من بودم و... من بودم و...
خواب بودم و خواب میدیدم. دیگر من نبودم و.. حالا تو آمده بودی. مثل همیشه ات آرام و با صلابت. می آمدی. با همان لبخندِ همیشگی بر لب می آمدی.
خواب بودم و خواب میدیدم. آمدی. آرام آرام آمدی. کنارم رسیدی و نشستی.
خواب بودم و خواب میدیدم. آمدی. نشستی. لبخند زدی. دست کشیدی روی داغی قلبم. دست کشیدی روی برگ هایِ خیسِ این دفتر شعرِ سوخته
خواب بودم و خواب میدیدم. آمدی. توی چشم هایم نگاه کردی. بقیه اش را یادم نیست.
خواب بودم و خواب میدیدم. از خواب پریدم . حرف هایت را یادم رفته بود. اما نگاهت. اما لبخندت.
خواب بودم و خواب میدیدم و در خواب با خودم زمزمه میکردم کاش آدم ها توی خواب زندگی میکردند...

امـ اچـ
۲۸ خرداد ۹۶ , ۰۰:۲۶
چقدر دل نشین نوشته بودی:)))

پاسخ :

چقدر دلنشین خوندی ^_^
ایمان
۲۸ خرداد ۹۶ , ۰۳:۰۱
حسش نبود بخونم ولی باتوجه به اینکه میدونم!قشنگ بود:)

پاسخ :

لطف دارید :))
الهام
۲۸ خرداد ۹۶ , ۱۳:۵۵
خییلی دوست داشتنی بود تک تک واژه ها قابل لمس بودم قبلا حسشون کرده بودم انگار تعریف یه خواب اشنا بود یه خواب مشترک

پاسخ :

خداروشکر که دوستش داشتی
و نمیدونم بگم چه خوب یا چه بد که درکشون کردی...
بهار ...
۲۸ خرداد ۹۶ , ۱۴:۵۶
امان از این خواب ها...

پاسخ :

امان...
Poker Face
۲۹ خرداد ۹۶ , ۱۳:۰۱
چه غم خاصی بود توش:(

پاسخ :

هعی ...
:)
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan