دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

شما چطور؟

فقط منم که وقتی کتونی نو میخرم تو اون بیست و چهار ساعت اولیه که هنوز باهاش بیرون نرفتم مدام میپوشمش و تو خونه باهاش راه میرم و سرخوشانه لبخند میزنم، یا شمام این مدلی هستید؟ :))

سِناتور تِد
۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۱:۲۴
:|

پاسخ :

چرا خب ؟ :))
✿دخترے از تبارِ غرور✿
۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۱:۲۵
 الانم دارین باهاش راه میرین :))
من قبلنا کلا واسه ی هرچیزی که میخریدم اینطور بودم اما الان کلا ذوقم کور شده :/

پاسخ :

الان؟ :))
نه الان از بیست و چهار ساعت گذشته و من داغان تر از اونم که حال کتونی پوشیدن داشته باشم :))
من هنوزم همین مدلیم و خیلی مصرانه نمیذارم ذوقم کور شه :))
اسمارتیز :)
۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۱:۲۷
من یواشکی گاهی میپوشم:) ولی بیشتر هی نگاش میکنم هی ذوق میکنم:))))
تازه چادر نو هم که همین تازگیا گرفته‌م هنوز هم وقتی میپوشمش ذوق میکنم:) 

پاسخ :

خیلی حال میده خدایی اصلا آدم احساسِ شادی و ذوق زدگی میکنه :))
چادر نو رو که نگو اصلا اون بوی نوایش، اون خط اوتویِ اولیش با روح و روان آدم بازی میکنه :دی
محبوبه شب
۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۱:۳۰
خخخخ آره مخصوصا اگه جلو آینه بایستی و هی خودتو ایور و اور بکنی :)))

پاسخ :

برای این کار باس آینه قدیِ مغازه رو با خودم میاوردم خونه :دی
اصلا وقتی تو مغازه پوشیده بودمش همچین استایلش تو آینه منو گرفته بود که نگو :))
محبوبه شب
۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۱:۳۸
نــــــــــــــــــــــــــه تو مغازه که نمیشه خودتو کجو معوج بکنی!
 دقیقا منظورم تو خونه بو‌د :))

پاسخ :

میدونم منظورت تو خونه بود منظور منم این بود که تو خونه آینه ای نداریم که بشه جلوش ایستاد و چنین کرد :))
آرزو ﴿ッ﴾
۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۲:۰۱
منم همین‌جوری‌اَم و با توجه به اینکه آینه‌مون زانو به پایین رو نشون نمیده، خود را به مشقت میندازم و می‌پرم و می‌نگرمش! :))

پاسخ :

اح‌سنت بر آرزوی کوشا :))
خوبه در این زمینه تنها نیستم باز :دی
سِناتور تِد
۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۲:۰۵
من کلأ به کورذوقی شهرت دارم در خانواده!

پاسخ :

چیییش... آدم اینقدر بی ذوق آخه؟ :/ برم به رویا بگم؟ :دی
از بقیه یاد بگیرید ببینید چه همه اومدن اعلام هم حسی کردن :))
ولی اگر از جهت مثبت بخوام نگاه کنم که خیلیم با برچسب بی ذوقی شمارو زیر رادیکال نبرده باشم باید بگم خوبه که همرنگ جماعت نشده و با صلابت بر عقیده خود ماندید :))
پرتقالِ دیوآنه
۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۲:۱۴
من تا یه مدت حتی با کفشام میخوابیدم

پاسخ :

خیلی هم خوب :)
خانومِ حدیث :)
۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۲:۱۸
کفش که خوبه  :)  من حتی با خریدن رواننویس انقد ذوق میکنم  :دی
میذارمش روبروم با لبخند گشاد هی براش بوس میفرستم  :دیی

پاسخ :

اصلا عاااالی :))
حوا ...
۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۳:۱۰
من چرا اینطوری نیستم پس؟! چرا مثلِ بقیه نیستم؟! :||
همیشه مامانم میگه هیچ چیزت مثل بقیه نیست :/
اصولا به دور از آدمیزاد ها زندگی می کنم من :||

پاسخ :

به هر حال هر کس یه خصوصیات خاص خودشو داره قرار نیست همه مثل هم باشن :)
حوا ...
۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۳:۲۵
وقتی یه چیزی بینِ همه مشترک باشه و تو اونطوری نباشی حس می کنی یه مشکلی داری! :)

پاسخ :

ازین حسا نکن :))
من خودم سرشار از این جور تفاوت هام و ازشون لذت میبرم :)
حوا ...
۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۳:۳۰
^__^
خوبه پس...
بهار ...
۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۶:۵۴
منم که جوابش رو اونور گفتم:دی
البتههه منم اون کتونی خالخالیام رو زیاد دوسشون دارم اونا رو فک کنم دوبار پوشیدم
که خونمونم نبودیم خخ
کفشای معروف منو دیدی؟

پاسخ :

بلی بلی :))
نع ندیدم که :)
بهار ...
۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۸:۰۷
خب اینستا بری میبینی کفشای معروف منو خخخ

پاسخ :

باشد :))
Poker Face
۲۷ بهمن ۹۵ , ۱۹:۲۲
نه منم همینطورم:))))))) کلا وقتی یه چیز نو میخرم به موجودی سرخوش تبدیل میشم:دی!

پاسخ :

خعلیم کار خوبی میکنی :))
خوشحالم که این حس خوبو با این همه آدم شریکم ^_^
یاسون .
۲۷ بهمن ۹۵ , ۲۲:۱۳
من لباس و شلوار و جوراب هم میپوشم که حس اجنبی ها بهم دس بده که توی خونه هم با لباس بیرونن دی: مورد داشتیم که با همونا هم خوابیدم و بعدش کتک خوردم که چرا با لباس بیرون، توی خونه خوابیدم و چروک شون کردم:/

پاسخ :

حسِ اجنبی آخه ؟ :دی
واییی خدایا یاد شبایی افتادم که از زورِ صبح زود حاضر شدن و برای دو دقیقه بیشتر خوابیدن با فرم مدرسه میخوابیدم و صبحش مادر محترم میومد برام :)))
حسین مداحی
۲۷ بهمن ۹۵ , ۲۳:۱۱
ما از این سوسول بازیا یاد نداریم!

پاسخ :

شما خوبید اصلا :))
یاسون .
۲۷ بهمن ۹۵ , ۲۳:۱۱
از همون بچگی، غرب زده بودیم :| :))
.
خخخخ منم زیاد ازین کارها توی دبستان و راهنمایی میکردم دی:
میزان استفاده از خشونت در برابر شما هم زیاد بوده گویا خخخخ دل‌مون سوخت دی:

پاسخ :

:))

ای بابا ای بابا :دی
تازه من روضه رو باز نمیکنم دلتون جزغاله نشه :))
یاسون .
۲۸ بهمن ۹۵ , ۰۰:۰۰
لطف میکنید واقعا خخخخخ داشتم میرفتم قمه رو از غلاف در بیارم دی: 

پاسخ :

اوه اوه سلاحِ سردم حمل میکنید؟ :دی
اون روی خطرناکتونو یه دفعه امشب دارید رو میکنید ها :))
یاسون .
۲۸ بهمن ۹۵ , ۰۰:۲۹
دی: 
.
من برم دو واحد تقوای الهی رو بگذرونم. بعدش دو باره بیام توی بیان :))) بلکه خطرات مون کنترل شن یه کم پی:

پاسخ :

:))
یک دختر شیعه
۲۸ بهمن ۹۵ , ۱۱:۴۶
منم همین طوریم کلا هر جی می خرم😂😂😂😂

پاسخ :

تو که عاالی ای اصلا :)
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan