دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

قهوه ی تلخ چشم هایم ...

 

 

به چشم هایم خیره شد

ساده لوحانه عاشقش شدم

و نفهمیدم که او؛

آمده بود تا،

فال عشق دیگری را

از قهوه ی چشم های من بخواند ...

 

پی نوشت :

و حال سالیانیست که در من

دیکتاتوری نفس می کشد

با چشم هایی

قهوه ای

 

naeeme chakeri
۱۰ تیر ۹۵ , ۰۴:۱۱
:)
چشم قهوه ای:)

پاسخ :

:)
چشم قهوه ای ها :)
مرتضی تقی زاده خسرویّه
۱۰ تیر ۹۵ , ۱۱:۵۵
چه تشبیهی:-) 

پاسخ :

متشکر :)
رضا سهرابی
۱۸ تیر ۹۵ , ۱۹:۵۷
چرا دیکتاتور حالا؟ :)

پاسخ :

اصولا زیست انسان بی عشق زیست دیکتاتوریه
البته به نظر من :)
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan