دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

من پرواز میکنم...

گفتش: این وحشتناک‌ترین وسیله‌س ها!

گفتم: حله...

گفتش: ارتفاعشو نگاه کن! خیلی زیاده ها...

گفتم: مشکلی نیست، میرم

گفتش: نمی‌ترسی؟

گفتم: چیزای ترسناک‌تر از این رو پشت سرگذاشتم و اینجام؛ با لبخند به این گل و گشادی

گفتش: تو واقعا عجیبی دختر، واقعااا...

گفتم: من واقعا دنیارو همونطور که هست پذیرفتم و در آغوش گرفتم واقعااا

گفتش: یعنی واقعا میخوای...

جمله‌ش کامل نشده بود هنوز که من رفته بودم

تموم که شد دویید اومد

درحالی که نفس نفس میزد گفتش : خوبی؟

گفتم: خیلی

گفتش: چطوری یه جیغم نزدی!! گفتم نکنه سکته مکته کرده باشی

گفتم: پریدن برام آرامشه، رها بود میون آسمون حالمو خوب میکنه تا هیجان زده

گفتش: دیوانه‌ای خالصا و مخلصا

گفتم: عاقل‌تر از آنیم که دیوانه نباشیم

خندید

خندیدم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan