دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

چیزی قدر ∞

پسرک روبه رویم نشسته و مشغول صحبت کردن است. لابد با خودش فکر میکند من هم سرم را پایین انداخته ام و دارم دقیق به واو به واوِ حرف هایش گوش میدهم و برای خودم با چیز هایی که بخاطرشان خودش را فول آپشن میداند، رویا پردازی میکنم.
پسرک روبه رویم نشسته، تند تند حرف می‌زند و من به این فکر میکنم که معنای خوشبختی، خوشبخت کردن و خوشبخت شدن تا کجا تغییر کرده...
یــاسـᓄـךּ ●‿●
۲۸ شهریور ۹۶ , ۱۷:۳۴
:)))

پاسخ :

یک چنین وضعی :))
الهام
۲۸ شهریور ۹۶ , ۲۲:۲۸
فول اپشن :دییی

پاسخ :

#خود_خفن_پندار :))
اسمارتیز :)
۲۸ شهریور ۹۶ , ۲۳:۴۶
خب بنده خدا داشته انرژی میذاشته، میگفتی جوابت نه عه که بره یه جای دیگه انرژی بذاره حداقل دی:

* به کم راضی شدیم، به کم راضی میشیم.... و نمی دونم قراره تا کی به کم راضی باشیم....

پاسخ :

بنده خدا داشت یه تک حرف میزد مهلت استپ دادن نمیداد
بنده خدا نمیخواست بفهمه حرفاش برا من یه مشت مزخرفه :)

به چی؟ به چه قیمت؟ چرا؟
نیست. این اون چیزی که باید میبود نیست...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan