دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

گیس گلابتون

به آسمون نگاه میکنم و میگم:« اگه یه روز خورشید قهر کنه و از شهرمون بره چی میشه؟ اگه دیگه دم دمای صبح وقتی هوا خنکه و باد مهربون دست میکشه رو سر ابرا، نخواد طلوع کنه!» نگاهشو از  آسمون میگیره، به صورت غمگینم از این تصور نگاه میکنه و میگه:«خورشید هیچ وقت جای دوری نمیره.» نگاهش میکنم و میگم:«چرا؟» با دستش تار موی افتاده روی صورتمو کنار میزنه و میگه:«چون خورشید خانم هرجا هم که بره دلش برای دخترک گیس گلابتونش تنگ میشه و زود بر میگرده اینجا پیش ما.» با شونم میزنم به بازوشو میگم:«دیووونه» 

نسیم آروم دوروبر آب چرخ میخوره و موجای کوچیک درست میکنه. همونطور که نشستیم روی سنگِ بزرگِ سردِ خاکستری، چشامو تنگ میکنم و سعی میکنم خورشیدو بگیرم لای انگشتام. یکم که میگذره با ذوق میگم:«بیبین، ببین! خورشید داره از بین انگشتای من طلوع میکنه» میخنده. دستاشو حلقه میکنه دورمو میگه:«خورشیدِ آرزوی منی، گرم تر بتاب» ریز ریز میخندم و میگم:« تو چرا شاعر نشدی با این طبع روانت؟» دستمو میگیره توی دستش و میخونه:«خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعرِ توست»

سرمو بلند میکنم. آفتاب پر نور تر از هر وقتی چشامو میزنه. از ته دل میخندم. ما میریم. دریا میمونه، باد، خورشید و یه ردپا روی ماسه ها...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan