دختری زیرِ درختِ انار...

"آخر میشوم آن انارِ لایقِ دستچینِ [تو] شدن "

ماه‌آفرین

خوشبختی چیست؟

غیر داشتن تویی که بودنت؛

ماه را بر لبانم می‌نشاند...

انسانیت

کاش نصف اونقدری که نگران  تناسب قد و وزنمون هستیم، نگران تناسب حرف و عملمون بودیم...

من فلسفه ی عشقم و اشراقی محضم...

اساس جهان آفرینش بر عشق است. از خلقت آدم خاکی تا ملکوتیان مجرد، همه متحرک به عشق‌اند، عشقِ حقیقی که عشق اکبر است شوق به لقای حق است و این است نیروی جاذبه‌ی جهان و این است مبدأ شور و شر‌های آفرینش و آنچه حافظ و نگهبان موجودات جهان است عشق عالی است، عشقی که ساری در تمام موجودات است. اگر عشق نمی‌بود موجودات مضمحل می‌شدند. همه‌ی موجوداتِ جهان در سير بطرف معشوق خود رنجها می‌کشند و دشواری‌ها تحمل می‌کنند تا بوصال او برسند و از شرابِ عشقی ازلی سیراب شوند، غایت و نهایت این عشق تَشبه به خداست...

چه یک وجب چه صد وجب!

ما همون موقه که بلاگفا رو با اون حجم از خاطره هامون پوکوندن، فهمیدیم به جایی نباس دل ببندیم. فیلتر کردن تلگرام واسه اون دسته از بلاگرا فقط یه شوخی مضحکه...

ای عم کپک

چی میشه که یهو آدم یادش میره نوشتنو؟

گمونم آدما تو این مرحله از درون کپک میزنن

بخاطر تموم حرفایی که باید رو کاغذ بیان اما تو مغزشون فاسد میشن...


پی نوشت:

عیدتون مبارک :)

به زودی زود چشمتون روشن به ایوون طلای حضرت امیر بحق این شب عزیز

ای جانِ جان بی من مرو!

این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است

این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو...

این دلِ آدمی!

شنیده ای که میگویند:«از فلان اتفاق دل سنگ هم میگیره»؟ این یعنی حتی آدم های سنگ دل هم دلتنگ می شوند. یعنی حتی سنگ هم عشق حالی اش می شود. به قاعده یک سنگ باورم کن...

عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری...

تحویل بگیر سالم را؛

بیا...

خوش اومدین که رفتین

شده حکایت شتری که در خونه ی همه میخوابه. والا ترس داره اینهمه آدمایی که خودشون رو دارن تبدیل میکنن به یادشون. هر روز یه نفر، از یه گوشه ی زندگی، خاطره، مهمونی، فلان صندلی و فلان جمعِ همیشگی کم میشه.

اصن این خارج کوفتی کجاست که شما هی شال و کلاه میکنید و میرین اونجا؟ به این فک کردین با این رفتنا یه تیکه از وجودمون رو میبرین؟ اونم بدون بيهوشی کامل و موضعی! الان که فک میکنم میبینم یه چند سالی روند این رفتن زیاد شده. دوربین مخفیه؟ از قبل هماهنگ شده؟خب تمومش کنید دیگه...

نامردا با اینهمه رفتن به کجا رسیدین آخه؟  نمیگین ما میمونیم و اینهمه حس از دست دادن؟ آدم رو این مدلی خالی نکنید، والا دزدها هم يه چيزایی باقی میذارن. شما دیگه چرا؟! 

همه ی اینایی که گفتم  واسه پر شدن عریضه بود. برین به سلامت. خوش باشيد. مراقب خودتان هم باشيد. ملالی هم نيست؛ حتی از دوری شما...

بادبادک باز

کتاب بادبادک باز را یک روز تا شب نصفه خواندم. ولی باز نیمه شب طاقت نیاوردم، بلند شدم و ادامه دادم خواندنش را.  و صبح وقتی به خودم آمدم، با هر صفحه اش گریه کرده بودم. آنقد زخمهای داستان تازه است، آنقدر رنجی که توصیف میشود قابل لمس است که آدم نه می تواند ادامه بدهد گاهی، نه می تواند ادامه اش ندهد. استیصال خواننده خودش از جذابیتهای کتاب است...

یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...
.
انارِ کالِ باغِ همسایه ام
که هیچکس
هوسِ چیدنش را نمیکند...
..
|وَ اجْعَلْ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً |
|و دل مرا سرگشته و دیوانه ی عشق و محبت خود قرار ده|
...
دهخدا را که قدم بزنی خواهی دید:
متیم .[ م ُ ت َی ْ ی َ ] (ع ص )
رام و منقاد، مشتاق و دردمند، مقلوب از عشق.
من خلاصه در اینم...
....
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم ...
......
جوری زندگی کنیم که بزرگترین لطفمان در حقِ مردم، [مرگمان] نباشد (نهج البلاغه)
.......
یک عمر هر دردی به من دادی حس میکنم عین نیازم بود ...
.......
ایدئولوژی من [محبته] وقتی پیامبر دینم پیغام آور مهربونیه :)
هذیون نوشته ها
Designed By Erfan Powered by Bayan